غدير ، عقيده ما
«غدير» عنوانِ عقيده ما و اساس دين اسلام و ثمره نبوت پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است. پيامِ غدير تعيينِ صراط مستقيم تا آخرين روز دنياست، و خطبه غدير زندهترين سند «ولايت مطلقه الهيه دوازده امام» است.
براى ترسيم كاملِ صحنه غدير، جمع بندىِ مجموعه وقايعى كه در غديرخُم و قبل و بعد از آن به وقوع پيوسته، حقايق ناگفتهاى را روشن مىنمايد. در پى آن، خطابه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در غدير كه آخرين و مهمترين سخنرانىِ آن حضرت در بزرگترين اجتماع مسلمانان است، بايد به عنوان سند معتبر و آبروى ابدى اسلام به صورتى شايسته تنظيم شود و در معرض ديد جهانيان قرار گيرد.
آگاهىِ كامل از شكل ماجراى غدير، توجه عميقى نسبت به خطابه غدير و ضرورت يادگيرى اين قانون نامه بزرگ اسلام ايجاد نموده، و حفظ نسخهاى از آن كلام فراموشنشدنى از مهمترين روز تاريخ اسلام را لازم مینمايد.
در راستاى اين مهم، نوشته حاضر ابتدا واقعه غدير را ترسيم كرده و سپس به مدارك خطبه پرداخته، و پس از آن متن خطابه غدير را با ترجمه آن تقديم نموده است. تفصيلِ وقايع غدير و منابع آن و تفسير خطبه در كتاب «اسرار غدير» به طور كامل آمده و نوشته حاضر خلاصه و اقتباسى از آن كتاب است.
چاپ اول اين كتاب در عيد غدير سال 1415 مقارن با بهار 1374 انجام شد. اينك چاپ چهاردهم آن با ويرايش جديد تقديم مىشود.
در اجراى فرمان مطاع پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم)- كه در غدير خم از همه مسلمانان خواستند پيام غدير را به نسلهاى بعد از خود و به هر كس كه خبر ندارد برسانند – كتاب حاضر يك دوره كامل و فشرده از واقعه غدير را تقديم مىنمايد. باشد كه فرد فرد مسلمانان از اين رهگذر استفاده كنند و سالانه لااقل يك بار اين واقعه را مطالعه كنند و براى آنان كه نمیدانند بازگو كنند، و در حفظ متن خطبه آن به عنوان مهمترين پيام اسلام سعى نمايند.
به اميد پذيرش در پيشگاه مقدس اميرالمؤمنين(علیه لسلام)، نوشته حاضر را به درياى بيكران غدير تقديم مینمايم. در انتظار روزى كه با ظهور موعود غدير حضرت بقية اللَّه الأعظم عجل اللَّه فرجه، گرمى حضور صاحب ولايت را – كه حيات حقيقى قلوب است – با تمام وجود احساس كنيم.
عيد غدير 1425، دهم بهمن 1383
قم ، محمد باقر انصارى
1
ترسيمى از مراسم سه روزه در غدير خم
آغاز سفر از مدينه تا غدير
بحارالانوار: ج37 ص201158120114113111، ج21 ص383380360، 390. عوالم: ج 3/15 ص 39، 167، 297. الغدير: ج 1 ص 9، 10، 268. كتاب سليم: ص 730.
در سال دهم هجرت، از طرف خداوند به پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) دستور داده شد تا دو مسئله اساسى اسلام را به طور مفصل و رسمى به مردم ابلاغ نمايد: حج، ولايت و خلافت دوازده امام:
در پى اين فرمان، اعلان عمومى براى سفر حج داده شد، و جمعيتى بيش از صد و بيست هزار نفر از هر سو عازم مكه شدند. پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و جمعيت همراه با احرام از ميقات به سوى مكه حركت كردند؛ و پس از ده روز در پنجم ذى الحجة وارد اين شهر شدند.
اميرالمؤمنين(علیه لسلام) – كه از طرف پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به يمن و نجران رفته بودند – به همراه دوازده هزار نفر از اهل يمن با احرام وارد مكه شدند.
برنامه حج
با رسيدن ايام حج، پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به عرفات و مشعر و منى رفتند، و اعمال حج را با تمام واجبات و مستحبات آن به مردم آموختند.
در منى پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دو بار سخنرانى كردند، و زمينه را براى اعلام ولايت اميرالمؤمنين(علیه لسلام) آماده فرمودند.
همچنين آن حضرت به امر خداوند، ودايع انبياء : را به اميرالمؤمنين(علیه لسلام) تحويل دادند.
لقب «اميرالمؤمنين»
پس از بازگشت به مكه، جبرئيل از طرف خداوند لَقَب »اميرالمؤمنين« را به عنوان اختصاص آن به على بن ابىطالب(علیه لسلام) آورد؛ و به دستور پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بزرگان اصحاب خدمت اميرالمؤمنين(علیه لسلام) حاضر شدند و با خطاب «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» به آن حضرت سلام كردند؛ اگرچه اعطاى اين لقب و نظير اين برنامه قبلاً نيز انجام شده بود.
اعلان عمومى براى حضور در غدير
بلا فاصله پس از اتمام حج، «بلال» منادىِ پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از طرف آن حضرت اعلام كرد: «فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در غدير خم حاضر شوند».
«غدير خم»« كه داراى آب و چند درخت كهنسال بود و قبل از جحفه در تقاطع مسيرها قرار داشت، به امر خاص الهى انتخاب گرديد.
پس از اين اعلان، مردم با تعجب از حركت فورى پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، خود را براى خروج از مكه آماده كردند. حتى عدهاى از اهل يمن كه مسيرشان به سمت شمال نبود و نيز عدهاى از اهل مكه آماده شدند تا همراه حضرت تا غدير بيايند.
حضور در غدير
بحار الانوار : ج 21 ص 387 ، ج 37 ص 111 ، 112 ، 120 ، 127 ، 136 ، 161 ، 162 ، 166 ، 167 ، 173 ، 195 ، 209 ، 215 ، 219 ، ج 41 ص 228 . عوالم : ج 3/15 ص 41 ، 42، 44، 50 ، 56 ، 57 ، 60 ، 65 ، 68 ، 75، 79، 80 ، 85 ، 97، 98، 134 ، 136 ، 144 ، 194، 195، 199، 201، 203، 205، 301. الغدير: ج 1 ص 10، 22، 58 ، 271، 274، 291.
برنامه هاى قبل از خطابه
صبح آن روز كه پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از مكه حركت كردند، جمعيتى بيش از صد و بيست هزار نفر همراه حضرت به سوى غدير خم آمدند.
با رسيدن به منطقه غدير، حضرت مسير حركت را به سمت راست جاده تغيير دادند و دستور دادند منادى ندا كند: »همه مردم متوقف شوند و آنان كه پيش رفتهاند بازگردند و آنان كه پشت سر هستند توقف كنند، تا همه در محل از پيش تعيين شده جمع شوند«. همچنين دستور دادند: »كسى زير درختان كهنسالى كه در آنجا بود نرود و آن مكان خالى بماند«.
با اين دستور همه مركبها از حركت ايستادند و مردم در منطقه غدير پياده شدند، و هر يك براى خود جايى پيدا كردند و خيمهها را بر پا كردند و مستقر شدند. شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم – و حتى خود حضرت – گوشهاى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشهاى از آن را زير پاى خود قرار داده بودند، و عدهاى از شدت گرما عبا را به پاهايشان پيچيده بودند.
پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به سلمان و ابوذر و مقداد و عمار دستور آماده سازى زير درختان كهنسال را دادند. آنان پس از كندن خارهاى زير درختان و جمعآورى سنگهاى ناهموار، زير درختان را جارو زده و آب پاشى كردند. در فاصله بين دو درخت روى شاخهها پارچههايى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد، و آن محل براى برنامه سه روزهاى كه حضرت در نظر داشتند كاملاً مساعد شود.
در زير سايبان، سنگها را روى هم چيدند و از رواندازهاى شتران و ساير مركبها نيز كمك گرفتند و روى همه آنها پارچهاى انداختند، و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند. اين منبر را طورى بر پا كردند كه نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار بگيرد، و پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هنگام سخنرانى مُشرِف بر مردم باشند تا صداى حضرت به همه برسد و همه آنحضرت را ببينند. البته يك يا چند نفر سخنان پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را براى مردم تكرار مىكردند تا افرادى كه دورتر قرار داشتند مطالب را بهتر بشنوند.
كيفيت سخنرانى پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)
انتظار مردم به پايان رسيد. منادىِ پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) ندا داد تا مردم جلوى منبر اجتماع كنند، و با آماده شدن صفها نماز را به جماعت خواندند.
بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بر فراز آن منبر ايستادند، و به اميرالمؤمنين(علیه لسلام) دستور دادند بالاى منبر بيايد. آن حضرت نيز بالاى منبر رفته و يك پله پايينتر در طرف راست پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) ايستادند.
سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شده آرام گردند. پس از آماده شدنِ مردم، پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند.
سخنرانى پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در غدير با شيوه خاص آن كه دو نفر بر فراز منبر در حال قيام ديده مىشدند حدود يك ساعت طول كشيد. اين بيانات حضرت – با در نظر گرفتن ترتيب مطالب خطبه – در يازده بخش قابل ترسيم است:
در اولين بخش سخن، حضرت حمد و ثناى الهى به جا آورده، صفات قدرت و رحمت حق تعالى را ذكر فرمودند، و به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند.
در بخش دوم تصريح فرمودند كه بايد فرمان مهمى درباره على(علیه لسلام) ابلاغ كنم، و گرنه رسالت الهى را نرساندهام و ترس از عذاب خدا دارم.
در سومين بخش، آن حضرت امامت دوازده امام بعد از خود را تا آخرين روز دنيا با عموميت ولايت آنان بر همه انسانها، و در طول زمانها و در همه مكانها، و نفوذ كلماتشان در جميع امور اعلام فرمودند.
در بخش چهارم خطبه، پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بازوان اميرالمؤمنين(علیه لسلام) را گرفتند و آنحضرت را از جا بلند كردند و در اين حال فرمودند: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ«. سپس كمال دين را با ولايت ائمه: اعلام فرمودند.
در بخش پنجم، حضرت صريحاً فرمودند: »هر كس از ولايت ائمه: سرباز زند اعمال نيكش سقوط مىكند و در جهنم خواهد بود«. بعد از آن شمهاى از فضايل اميرالمؤمنين(علیه لسلام) را متذكر شدند.
در مرحله ششم، پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با تلاوت آياتى از قرآن در رابطه با عذاب الهى و لعن دشمنان دين، فرمودند: »منظور از اين آيات عدهاى از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم پوشى از آنان هستم، ولى بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده، و اغماض نسبت به آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست«. سپس بيزارى خود را از گمراه كنندگان امت اعلام فرمودند و اشارهاى هم به »اصحاب صحيفه ملعونه« و غاصبين مقام امامت نمودند.
در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت اهل بيت: قرار داده فرمودند: »اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد، شيعيان اهلبيت هستند«. سپس آياتى درباره اهل بهشت را به پيروان آل محمد:، و آياتى درباره اهل جهنم را به دشمنان آل محمد: تفسير فرمودند.
در بخش هشتم مطالبى اساسى درباره حضرت بقية اللَّه الاعظم حجة بن الحسن المهدى ارواحنا فداه فرمودند، و آيندهاى پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل اللَّه فرجه را به جهانيان مژده دادند.
در بخش نهم مردم را به بيعت با خود و سپس با على(علیه لسلام) دعوت نمودند، و آن را از طرف خداوند و بيعت با حق تعالى دانستند.
در دهمين بخش، پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره كيفيت بيان احكام الهى در آينده مسلمين فرمودند: چون بيان همه حلالها و حرامها توسط من امكان ندارد، با بيعتى كه درباره امامان: از شما مىگيرم حلال و حرام را تا روز قيامت بيان كردهام، يعنى بيان ايشان بيان من است. بالاترين امر به معروف و نهى از منكر را نيز، تبليغ پيام غدير درباره اطاعت از امامان: و نهى از مخالفتشان دانستند.
در آخرين مرحله خطابه، بيعتِ لسانى انجام شد و حضرت فرمودند: »خداوند دستور داده تا قبل از بيعت با دست، از زبانهاى شما اقرار بگيرم«. سپس مطلبى را كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام: و عهد و پيمان بر ثابت قدم بودن و بر رساندن پيام غدير به نسلهاى آينده و غايبان از غدير بود براى مردم گفتند، و مردم آن را تكرار كردند. كلمات نهايى پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دعا براى اقرار كنندگان و نفرين بر منكرين اوامرش بود، و با حمد و سپاس خداوند خطابه را به پايان رساندند.
دو اقدام عملى بر فراز منبر
در اثناى خطبه، پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دو اقدام عملى انجام دادند كه بسيار جلب توجه نمود:
اول : بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين(علیه لسلام)
پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پس از مقدمه چينى و ذكر مقام امامت و خلافت و ولايت اميرالمؤمنين7، براى آنكه تا آخر روزگار راه هر گونه شك و شبهه بسته باشد، پس از معرفى صاحب ولايت به صورت لسانى، آن حضرت را عملاً معرفى كردند. بدين ترتيب كه ابتدا فرمودند:
باطن قرآن و تفسير آن را براى شما بيان نمىكند مگر اين كسى كه دست او را مىگيرم و او را بلند مىكنم و بازويش را گرفته و او را بالا مىبرم.
پس از آن، حضرت گفته خود را عملى كردند و بازوان اميرالمؤمنين(علیه لسلام) را گرفتند. در اين هنگام اميرالمؤمنين(علیه لسلام) دستان خود را به سمت صورت حضرت باز كردند به طورى كه دستانشان به سوى آسمان بلند شد. سپس پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) اميرالمؤمنين(علیه لسلام) را از جا بلند كردند تا حدى كه پاهاى آن حضرت محاذى زانوهاى پيامبر(علیه لسلام) قرار گرفت. در اين حال از مردم پرسيدند: چه كسى صاحب اختيار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش؟ در اينجا فرمودند:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
هر كس كه من مولى و صاحب اختيار اويم اين على مولى و صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.
دوم : بيعت با قلبها و زبانها
از آنجا كه بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه مشكل بود، و از طرفى امكان داشت افرادى به بهانههاى مختلف از بيعت شانه خالى كنند و حضور نيابند، لذا حضرت در اواخر سخنرانى فرمودند: اى مردم، چون جمعيت شما بيش از آن است كه با دست من در زمان واحد بيعت كنيد، پس همگى قبلاً اين سخنى را كه من مىگويم به قصد بيعت تكرار كنيد و بگوييد:
ما فرمان تو از جانب خداوند را – كه درباره على بن ابىطالب و امامان از فرزندانش به ما رساندى – اطاعت مىكنيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين ادعا بيعت مىكنيم . . . عهد و پيمان در اين باره براى آنان از ما – از قلبها و جانها و زبانها و ضماير و دستانمان – گرفته شد. هر كس توانست با دستش، و گرنه با زبانش بدان اقرار مىنمايد.
مراسم بعد از خطبه
بيعت مردان
با پايان يافتن خطابه، مردم به سوى پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه لسلام) ازدحام كردند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مىدادند و تبريك و تهنيت مىگفتند.
پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دستور دادند تا دو خيمه بر پا شود. در يكى خود جلوس فرمودند و به اميرالمؤمنين(علیه لسلام) دستور دادند تا در خيمه ديگر جلوس فرمايد. مردم دسته دسته در خيمه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حضور مىيافتند و پس از بيعت و تبريك به خيمه اميرالمؤمنين(علیه لسلام) میآمدند و به عنوان امام و خليفه بعد از پيامبرشان با حضرتش بيعت مىكردند و با لقب »اميرالمؤمنين« به آنحضرت سلام مىكردند، و اين مقام والا را تبريك و تهنيت مىگفتند. برنامه بيعت و تهنيت تا سه روز ادامه داشت و حضرت اين مدت را در غدير اقامت داشتند.
مسئله جالب در اين بيعت آن بود كه اولين كسانى كه در غدير با اميرالمؤمنين(علیه لسلام) بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند همانهايى بودند كه زودتر از همه بيعت خود را شكستند و پيمان خود را زير پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از : ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه و زبير كه پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) يكى پس از ديگرى رو در روى اميرالمؤمنين(علیه لسلام) ايستادند.
نكته ظريف ديگر اينكه ابوبكر و عمر قبل از بيعت به صورت اعتراض گفتند: ولايت على را از جانب خود مىگويى يا دستور الهى است؟! پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: »از طرف خدا و رسولش است«.
اين اعتراض بيجا با توجه به سبقت آنان در بيعت – در حالى كه ساير مردم بدون هيچ شك و شبههاى بيعت مىكردند – باطن منافقانه شان را براى تاريخ روشن ساخت.
جالبتر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان مىراند: »افتخار برايت باد، گوارايت باد، اى پسر ابىطالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شدهاى«!
بيعت زنان
از طرف ديگر، پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دستور دادند تا ظرف آبى آوردند، و پردهاى بر روى آن زدند به طورى كه زنان در آن سوى پرده با قرار دادنِ دستِ خود در آب، و قرار دادنِ اميرالمؤمنين(علیه لسلام) دست خود را در سوى ديگر با آنحضرت بيعت كردند؛ وبه دين صورت بيعت زنان هم انجام گرفت.
يادآور مىشود كه حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در غدير حضور داشتند، و كليه همسران پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نيز در آن مراسم حاضر بودند.
عمامه سحاب
در اين مراسم، پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمامه خود را كه »سحاب« نام داشت، بهعنوان تاج افتخار بر سر اميرالمؤمنين(علیه لسلام) گذاشتند و انتهاى عمامه را از پشت سر بر دوش آن حضرت قرار دادند.
شعر غدير
در مراسم پر شور غدير، حسّان بن ثابت از پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) اجازه خواست تا به مناسبت اين واقعه عظيم شعرى درباره اميرالمؤمنين(علیه لسلام) بگويد. حضرت فرمودند: بگو به بركت خداوند.
حسّان در جاى بلندى قرار گرفت و گفت: »اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاى پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) گوش كنيد«. سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سندِ تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند.
جبرئيل در غدير
اتمام حجت ديگر اين بود كه مردى زيبا روى در كنار مردم مىگفت:
به خدا قسم روزى مانند اين روز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را محكم نمود! براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمىزند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند.
عمر نزد پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت: شنيدى اين مرد چه مىگفت؟! حضرت فرمودند: او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمودند:
او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى. اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود!
معجزه غدير
امضاى الهى بر غدير، معجزهاى بود كه پس از اعلام ولايت توسط پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به وقوع پيوست. حارث فهرى نزد حضرت آمد و معترضانه پرسيد: آيا اين ولايت كه امروز اعلام كردى از جانب خدا بود؟ پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: آرى از جانب خدا بود.
در اينجا حارث خطاب به خداوند گفت: »خدايا! اگر آنچه محمد مىگويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست«!!
همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد.
با اين معجزه، بار ديگر بر همگان مسلم شد كه »غدير« از منبع وحى سرچشمه گرفته و فرمان الهى است و منكرين آن مستحق عذاباند.
پايان مراسم غدير
پس از سه روز، مراسم غدير پايان پذيرفت و آن روزها به عنوان »ايّام الولاية« در ذهنها نقش بست. گروهها و قبايل عرب، پس از وداع با پيامبرشان و معرفت كامل به جانشين آن حضرت راهى شهر و ديار خود شدند و پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عازم مدينه گرديدند.
خبر واقعه غدير در شهرها منتشر شد و به سرعت شايع گرديد و به گوش همگان رسيد، و بدين گونه خداوند حجتش را بر مردم تمام كرد.
اتمام حجت جهانى در غدير
جا داشت بيش از صد و بيست هزار نفر حاضر در غدير، هر يك به سهم خود خطبه غدير را حفظ كنند و متن آن را در اختيار فرزندان و فاميل و دوستان خود قرار دهند.
البته فضاى ظلمانى جامعه مسلمين پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) – كه گفتن و نوشتن معارف و سنن پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) سالهاى متمادى در آن ممنوع بود – سبب شد كه مردم نتوانند سخنان سرنوشت سازِ پيامبرِ دلسوزشان در آن مقطع حساس را بازگو كنند و در فكر اجراى آن در عينيت جامعه باشند. پيداست كه مطرح كردن غدير مساوى با برچيدن بساط غاصبينِ خلافت بود، و آنان هرگز اجازه چنين كارى را نمىدادند.
اما غدير، به صورتى در سينهها جاى گرفت كه عده زيادى خطابه غدير يا قسمتى از آن را حفظ كردند و براى نسلهاى آينده به يادگار گذاشتند، و هيچكس را قدرتِ منع از انتشار چنين خبر مهمى نبود. لذا بين قاطبه مسلمين، هيچ حديثى به اندازه »حديث غدير« روايت كننده ندارد، و گذشته از تواترِ آن، از نظر رجال و درايت فوق العاده است.
پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با توجه به آينده بلند مدت دين الهى تا آخرين روز دنيا و دامنه وسيع مسلمين در حد جهانى، جانشينان خود تا روز قيامت را در اين خطابه رسمى به جهانيان معرفى فرمودند.
اگر گروههايى از مسلمين در طول زمانها همچنان در مقابل جانشينان حقيقى پيامبرشان سر تعظيم فرود نياورده و نمىآورند، ولى جمع عظيم شيعيان در طول تاريخ فقط على بن ابىطالب و يازده فرزند او را جانشينان پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مىدانند.
اگر اجتماع آن روزِ مسلمين، خلافتِ بلافصل اميرالمؤمنين(علیه لسلام) را در مرحله عمل نديدند، ولى بسيارى از نسلهاى بعدى مسلمانان وصى واقعى پيامبرشان را شناختند كه اين بالاترين هدف از »غدير« بود. باشد تا با ظهور حضرت ولى اللَّه الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مردم جهان عملاً طعم خلافت الهى را بچشند و بركات آن را ببينند، و متوجه شوند كه غاصبين خلافت كدامين نعمت عظمى را از مردم گرفتند.
2
شياطين و منافقين در غدير
بحار الانوار : ج 17 ص 29 ، ج 28 ص 99 – 111 ، 186 ، ج 37 ص 114 ، 115 ، 135 . كتاب سليم بن قيس : ص 816 ح 37 . عوالم : ج 3/15 ص 164 ، 304
شياطين در غدير
ابليس و رؤساى اصحاب او هنگام منصوب شدن اميرالمؤمنين(علیه لسلام) در روز غدير حاضر بودند. در آن روز اصحاب ابليس به او گفتند: «اين امت مورد رحمت قرار گرفتند و از گمراهى محفوظ شدند، و ديگر نه ما و نه تو بر آنان راهى نداريم، چرا كه امام و پناه بعد از پيامبرشان را شناختند». پس از شنيدن اين سخنان ابليس با ناراحتى از آنان جدا شد.
هنگامى كه مردم بعد از شهادت پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بيعت را شكستند، ابليس اصحابش را جمع كرد تا پاسخ اعتراض آنان را عملاً نشان دهد. آنان در مقابل او سجده كردند و گفتند: «اى آقاى ما! اى بزرگ ما! تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى»! يعنى تو قبلاً كار بزرگترى در مورد آدم انجام دادهاى، و در كنار آن گمراه كردن اين امت كار آسانى بوده است!
ابليس گفت: «كدام امت بعد از پيامبرشان گمراه نشدند؟! هرگز!! شما گمان میكنيد من بر اينان سلطه و راهى ندارم؟! چگونه ديديد مرا هنگامى كه كارى كردم تا امر خدا و پيامبر را درباره اطاعت على بن ابىطالب كنار گذاردند …»؟!
منافقين در غدير
منافقين با احساس نزديكى شهادت پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و آگاهى از تصميم حضرت براى تعيين رسمى جانشين خود، دست به اقداماتى اساسى زدند و صفوف خود را براى روزهاى بعد از شهادت آن حضرت آمادهتر كردند.
صحيفه ملعونه اول
نطفه اصلى توطئه آنگاه منعقد شد كه دو نفر از رؤساى منافقين در يك تصميم اساسى با هم پيمان بستند كه: »اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشينى او در اهل بيتش مستقر شود«.
سه نفر ديگر هم در اين تصميم با آنان هم پيمان شدند، و اولين معاهده را اين پنج نفر در كنار كعبه بين خود امضا كردند و آن را داخل كعبه زير خاك پنهان كردند. اين ماجرا در حجة الوداع مقارن روزهايى كه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مردم را براى حضور در غدير آماده مىكرد، به وقوع پيوست.
در اجراى اين توطئه شوم، چهار نفر از آنان سراغ مهاجرين رفتند، و معاذ بن جبل كه يكى از اين پنج نفر بود گفت: »شما مسئله را از جهت مهاجرين حل كنيد، من درباره انصار ترتيب امور را خواهم داد«!
از آنجا كه سعد بن عباده رئيس انصار، كسى نبود كه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود، لذا معاذ سراغ بشير بن سعيد و اسيد بن حضير كه هر يك بر نيمى از انصار – يعنى دو طايفه »اوس« و »خزرج« – نفوذ داشتند آمد و آن دو را با خود در غصب خلافت هم پيمان نمود.
توطئه قتل پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)
در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحيفه با نُه نفر ديگر نقشه قتل حضرت را در راه بازگشت از مكه به مدينه ريختند. نقشه چنين بود كه در قله كوه »هَرْشى« كمين كنند و همين كه شترِ پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) سربالايى كوه را پيمود و در سرازيرى قرار گرفت سنگهاى بزرگى را به طرف شتر رها كنند تا بِرَمَد و حضرت را بر زمين بزند، و آنان با استفاده از تاريكى شب حمله كنند و پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را به قتل برسانند. بعد هم متوارى شوند و خود را داخل مردم نمايند تا شناخته نشوند.
خداوند تعالى پيامبرش را از اين توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد. همين كه شتر پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به قله كوه رسيد و به سمت پايين به راه افتاد، منافقين سنگهاى بزرگ را از بالاى پرتگاه به طرف شترِ حضرت رها كردند.
پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با يك اشاره به شتر فرمان توقف دادند، و اين در حالى بود كه حذيفه و عمار، يكى افسار شتر حضرت را در دست داشت و ديگرى از پشت سر شتر را راهنمايى مىكرد. با توقفِ شتر، سنگها رد شدند و حضرت سالم ماندند. منافقين با شمشيرهاى كشيده به حضرت حمله كردند، ولى حذيفه و عمار مقابله كردند و با شمشير به آنان حمله بردند و آنها را فرارى دادند.
منافقين به پشت سنگها خزيدند تا خود را به قافله ملحق كنند؛ ولى با اشاره پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نورى تابيد و براى لحظاتى فضا را روشن ساخت. حذيفه و عمار چهرههاى چهارده نفر را كه پشت صخرهها پنهان شده بودند به چشم خود ديدند. آنان عبارت بودند از : ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابىوقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبيده جراح، ابوموسى اشعرى، ابوهريره، مغيرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولى ابىحذيفه.
پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مأمور بود با آنان درگير نشود، چرا كه در آن شرايط حساس فتنهاى بپا مىشد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار مىگرفت، و بار ديگر منافقين به مقاصد خود دست مىيافتند.
صحيفه ملعونه دوم
پس از ورود به مدينه، منافقين در خانه ابوبكر جلسه مهم ديگرى تشكيل دادند. در اين مجلس سى و چهار نفر از بزرگان منافقين كه اغلب پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در رأس امور قرار گرفتند شركت داشتند. هر يك از اينان يا از رؤساى قبايل بودند يا گروههايى از مردم را همراه خود داشتند كه از جمله آنان ابوسفيان و پسر ابوجهل و خالد بن وليد بودند.
در اين جلسه اساسنامه نقشههاى آينده را تنظيم كردند و همه افراد طومارى را امضا كردند؛ و آن را به ابوعبيده جراح سپردند تا به مكه ببرد و در كنار صحيفه اول در كعبه پنهان كند.
اگر چه منافقين به تصميماتِ خود جامه عمل پوشاندند، ولى نورغدير در طول پانزده قرن رقم ميلياردى شيعيان و محبين اهلبيت: را در بلنداى تاريخ و پهنه جهان رقم زده؛ و آفتابِ ولايت را همچنان در مناطق مختلف دنيا درخشنده و تابناك جلوهگر ساخته است.
3
نگرشى به اهداف خطبه غدير
براى دركِ اهداف پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از خطابه غدير، در نظر گرفتنِ شكل مخصوص سخنرانى كه به حالت قيام بود، و شرايط استثنايى گوينده و شنوندگان از نظر تقارن با حج و شدت گرما و مكان خاصى كه قبل از تقاطع جادهها و متفرق شدن مردم در نظر گرفته شده بود، و اينكه مخاطبينِ غدير را جمعيتى به تعداد كل مسلمين جهان تا آخر روزگار تشكيل مىدادند، ضرورت دارد.
با اين مقدمه است كه مىتوان پايههاى فكرى كه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در اين خطبه، به عنوان خط مشى دائمى مسلمين تعيين كردند به دست آورد. با اين نتيجهگيرىها معلوم خواهد شد كه گمراه كنندگانِ امت و تحريف كنندگانِ دين خدا چگونه رو در روى خداى تعالى و پيامبرش ايستادند و مردم را از صراط مستقيم منحرف كردند.
محور سخن در خطابه غدير
محورِ سخن در سخنرانى پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، ولايت دوازده امام: و شئون امامت ايشان است و حضرت از سه موضوع خارج نشدهاند:
مواردى از خطبه صريحاً درباره ولايت و امامت دوازده امام: است. مواردى ديگر به عنوان مقدمه چينى و تمهيد براى مسئله ولايت، و مواردى هم در بيان شئون امامت و درجه اعلاى ولايت امامان و فضايل ايشان و برنامههاى اجتماعى آنان، و نيز درباره دشمنان ايشان و رؤساى ضلالت و انحراف است.
نيمه اول خطبه مربوط به اصل مطلب يعنى اعلان رسمى ولايت ائمه: است. در نيمه دوم پس از فراغت از موضوع اصلى، به توضيح آن پرداختهاند. در پايان، نماز و زكات و حج و امر به معروف و نهى از منكر را ياد آور شدهاند و ارتباط آن را با ولايت بيان فرمودهاند.
آمارى از مطالب خطبه غدير
ذيلاً آمارى از جنبههاى شاخص خطبه غدير و تعداد مواردى كه ذكر آن در خطبه آمده تقديم مىگردد:
الف . موضوعاتى كه در خطبه مد نظر است :
صفات خداوند تعالى : 110 مورد.
مقام پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) : 10 مورد.
ولايت اميرالمؤمنين(علیه لسلام) : 50 مورد.
ولايت ائمه: : 10 مورد.
فضائل اميرالمؤمنين(علیه لسلام) : 20 مورد.
حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) : 20 مورد.
شيعيان اهلبيت: و دشمنان ايشان : 25 مورد.
بيعت با امامان: : 10 مورد.
قرآن و تفسير آن : 12 مورد.
حلال و حرام : 20 مورد.
ب . اسماء مباركى كه در خطبه به آنها تصريح شده است :
نام اميرالمؤمنين (علیه لسلام) 40 بار به عنوان «على»(علیه لسلام) تصريح شده است.
كلمه «ائمه»: 10 بار صريحاً آمده است.
نام «امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)» 4 بار به عنوان «مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)» آمده است.
البته اكثر خطبه، درباره اميرالمؤمنين و ائمه: است كه به صورت ضمير يا اشاره آمده است.
ج . آيات قرآنى كه در خطبه آمده است :
استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص خطبه است. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده 50مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام را جلوهگر مىنمايد.
تفسير 25 آيه قرآن به اهل بيت: و 15 آيه به دشمنان اهل بيت: در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است.
بيش از 10 آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات «يا أيها الرسول بلغ ما أنزل اليك …» و «اليوم أكملت لكم دينكم …» و «سأل سائل بعذاب واقع» سه نمونه بارز آن است.
د . نكات شاخص در خطبه غدير
شاهد گرفتن خداوند بر تبليغ خود.
شاهد گرفتن مردم بر تبليغ خود.
تأكيد بر امامت دوازده امام: بعد از خود.
تأكيد بر عدم تغيير حلال وحرام و تبيينِ آن توسط امامان.
اشاره به منافقين و اقداماتِ گذشته و آينده آنان صريحاً و تلويحاً.
4
سند و متن و كتابشناسى و عيد غدير
بحثهاى علمى درباره سند و متنِ حديث غدير را علماى بزرگى همچون شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضى، شيخ طوسى، علامه حلى، علامه مجلسى، علامه مير حامد حسين هندى، علامه امينى و غير ايشان بهطور مفصل در كتابهايشان نگاشتهاند.
كتابشناسى غدير
علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى(ره) در كتاب »الغدير فى التراث الاسلامى« صد و هشتاد و چهار عنوان كتاب را كه در طول چهارده قرن مستقلاً در موضوع غدير تأليف شده معرفى كردهاند. همچنين آقاى محمد انصارى در كتاب »غدير در آئينه كتاب« پانصد و هفده عنوان كتاب مستقل درباره غدير معرفى نمودهاند.
كتب مفصلى در زمينه بحثهاى رجالى و تاريخى مربوط به سند و متن و محتواى حديث غدير تأليف شده، كه از بهترين نمونههاى آن كتاب »الغدير« تأليف علامه بزرگ شيخ عبدالحسين امينى است.
در اين كتابها ضمن بحث درباره وثاقت راويان حديث غدير و بيان جهاتِ اعجابانگيز اسناد و رجال آن، به شرح و تفسير متن خطبه و معارف بلند آن و تحليل تاريخى واقعه غدير پرداختهاند.
مدارك و اسناد خطبه غدير
متن مفصل و كامل خطبه غدير در نُه كتاب از مدارك معتبر شيعه – كه هم اكنون در دسترس است و چاپ شده – با اسناد متصل نقل شده است. روايات اين كتابها به سه طريق منتهى مىشود:
اول به روايت امام محمد باقر(علیه لسلام) است كه با اسناد معتبر در چهار كتاب »روضة الواعظين«: ج 1 ص 89 ، »الاحتجاج«: ج 1 ص 66 ، »اليقين«: ص343 باب 127 ، و »نزهة الكرام«: ج 1 ص 186 نقل شده است.
طريق دوم به روايت زيد بن ارقم است كه با اسناد متصل در چهار كتاب »العُدَد القوية«: ص 169 ، »التحصين«: ص 578 باب 29 از قسم 2 ، »الصراط المستقيم«: ج 1 ص 301 ، و »نهج الايمان«: ص 92 نقل شده است.
طريق سوم به روايت حذيفة بن يمان است كه با اسناد متصل در كتاب »الاقبال«: ص 454 و 456 نقل شده است.
سندهاى خطبه كامل غدير به عنوان پشتوانه علمىِ آن چنين است:
روايت امام باقر(علیه لسلام) به دو سند است:
1 . قال الشيخ أحمد بن على بن أبىمنصور الطبرسى فى كتاب »الاحتجاج«: حدثني السيد أبوجعفر مهدي بن أبيالحرث الحسيني المرعشي2 قال: أخبرنا الشيخ أبوعلي الحسن بن الشيخ أبيجعفر محمد بن الحسن الطوسي2 قال: أخبرنا الشيخ السعيد الوالد أبوجعفر قدس اللَّه روحه، قال: أخبرني جماعة عن أبيمحمد هارون بن موسى التلعكبري، قال: أخبرني أبوعلي محمد بن همام، قال: أخبرنا علي السوري، قال: أخبرنا أبومحمد العلوي من ولد الأفطس – و كان من عباد اللَّه الصالحين – قال: حدثنا سيف بن عميرة و صالح بن عقبة جميعاً عن قيس بن سمعان عن علقمة بن محمد الحضرمي عن أبىجعفر محمد بن على الباقر(علیه لسلام).
2 . قال السيد ابن طاووس فى كتاب »اليقين«: قال أحمد بن محمد الطبري المعروف بالخليلي في كتابه: أخبرني محمد بن أبيبكر بن عبدالرحمن، قال: حدثني الحسن بن علي أبومحمد الدينوري، قال: حدثنا محمد بن موسى الهمداني، قال: حدثنا محمد بن خالد الطيالسي، قال: حدثنا سيف بن عميرة عن عقبة عن قيس بن سمعان عن علقمة بن محمد الحضرمي عن أبىجعفر محمد بن على الباقر(علیه لسلام).
روايت زيد بن ارقم به سند زير است:
قال السيد ابن طاووس فى كتاب »التحصين«: قال الحسن بن أحمد الجاواني في كتابه »نور الهدى و المنجي من الردى«: عن أبيالمُفضَّل محمد بن عبداللَّه الشيباني، قال: أخبرنا أبوجعفر محمد بن جرير الطبري و هارون بن عيسى بن سكين البلدي، قالا: حدثنا حميد بن الربيع الخزّاز، قال: حدثنا يزيد بن هارون، قال: حدثنا نوح بن مبشَّر، قال: حدثنا الوليد بن صالح عن أبيالضحى ابن امرأة زيد بن أرقم و عن زيد بن أرقم.
روايت حذيفة بن يمان به سند زير است:
قال السيد ابن طاووس فى كتاب »الإقبال«: قال مؤلف كتاب »النشر و الطيّ«: عن أحمد بن محمد بن علي المهلّب: أخبرنا الشريف أبوالقاسم علي بن محمد بن علي بن القاسم الشعراني عن أبيه: حدثنا سلمة بن الفضل الأنصاري، عن أبيمريم عن قيس بن حيان (حنان) عن عطية السعدي عن حذيفة بن اليمان.
اينها سند خطبه كامل غدير بود. قطعههايى از خطبه غدير نيز با اسناد موثق و متواتر در مدارك معتبر اسلامى نقل شده كه در جلد اول كتاب »الغدير« علامه امينى به طور مفصل بيان شده است.
تنظيم و ترجمه متن كامل خطبه غدير
متن عربى خطبه غدير، بارها به صورت مستقل چاپ شده كه همه آنها طبق روايت كتاب »احتجاج« بوده است، ولى متن حاضر به سه روايت از امام باقر(علیه لسلام) و حذيفة بن يمان و زيد بن ارقم است كه پس از مقابله و تطبيق آن در مدارك نُه گانهاش، يعنى كتابهاى »روضة الواعظين«، »الاحتجاج«، »العدد القوية«، »اليقين«، »التحصين«، »الاقبال«، »الصراط المستقيم«، »نهج الايمان« و »نزهة الكرام« تنظيم و تلفيق و تنقيح شده است. كيفيت تنظيم خطبه و مقابله نسخهها در كتاب »اسرار غدير« بيان شده، و طالبين مىتوانند به آن كتاب مراجعه نمايند.
در كتاب حاضر، متن خطبه بدون پاورقى و ذكر نسخه بَدَلها در 11بخش تنظيم شده، و در اول هر بخش عنوان آن ذكر مىشود.
براى سهولت در مطالعه و حفظ خطبه، حركات حروف و اعرابگذارى كلمات نيز انجام گرفته و موارد مهم خطبه با حروف سياه آورده شده است.
»خطبه غدير« بارها به فارسى و اُردو ترجمه شده و در قالب شعر عربى و فارسى و اُردو نيز برگردانده شده است. همه اينها گامهايى بلند در احياى اين واقعه بزرگِ تاريخ اسلام است كه اميرالمؤمنين(علیه لسلام) جزا دهنده آن خواهد بود.
لازم به تذكر است كه كليه ترجمههاى خطبه طبق روايت كتاب احتجاج است، ولى ترجمه حاضر از روى متن مقابله شده بر نُه كتاب است كه حاوى اضافات و تغييراتى در عبارات است، و طبق متن عربى در 11 بخش تقديم مىشود.
در روش ترجمه سعى شده مفاهيم والايى كه خطبه غدير دربرگيرنده آن است به طور روشن بيان شود، و در عين حال از ترجمه تحت اللفظى هم فاصله زيادى نگيرد. البته نظر به اهميت خطبه، فهم دقيق بعضى موارد آن احتياج به تفسير دارد كه در كتاب »اسرار غدير« تا حدودى به آن پرداختهايم.
عيد و جشن غدير
عيد غدير »عيد اللَّه اكبر« و روز عيدِ اهل بيت: و بالاترين عيد امت اسلام است. به همين جهت تأكيد خاصى از ائمه: بر جشن و اظهار سرور و شادى در اين روز وارد شده است.
خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده مگر اينكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته؛ و به جانشين خود وصيت كرده كه اين روز را عيد بگيرد. همه ملائكه نيز غدير را در آسمانها جشن مىگيرند و در اين روز »نثار فاطمه3« را به يكديگر هديه مىدهند.
عيد گرفتنِ روز »غدير« از همان سال حجة الوداع و در همان بيابان غدير پس از اتمام خطبه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آغاز شد. در طول سه روز توقف در »غديرخم« مراسمى بر پا شد و حضرت شخصاً از مردم خواستند كه به ايشان تبريك بگويند؛ و اين را در هيچيك از پيروزىها نفرموده بودند.
اولين تبريكها را مردم به خود پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه لسلام) عرض كردند و به همين مناسبت در آن ايام شعر سروده شد.
اين سنت حَسَنه در فراز و نشيب تاريخ اسلام تادامه يافته و به صورت يك سيره مستمر و مؤكد مورد توجه عام و خاص بوده و هرگز ترك نشده است. در جوامع شيعى – به پيروى از معصومين: – اين عيد از عيد فطر و قربان مهمتر تلقى شده و به طور مفصلترى جشن گرفته مىشود.
امام رضا(علیه لسلام) فرمود: در اين روز به يكديگر تهنيت و تبريك بگوييد، و هرگاه برادر مؤمن خود را ملاقات كرديد چنين بگوييد:
الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكينَ بِوِلايَةِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ.
سپاس خدايى را كه ما را از متمسكين به ولايت اميرالمؤمنين(علیه لسلام) قرار داد.
دعاها و زيارات مختصر و مفصلى براى روز غدير وارد شده كه خواندن آنها نوعى عهد و پيمان با خدا و رسول و ائمه: در مورد ولايت است و مىتوان به عنوان »تجديد بيعت« از آن ياد كرد.
مضامين والاى اين دعاها، در قالب شكر گزارى نعمت ولايت و مرورى در عقايد شيعه است كه مىتوان آنها را تحت سه عنوانِ »ولايت«، »برائت« و »تبرك به روز غدير« خلاصه كرد.
پيشنهاد مىشود در جشنهاى عيد غدير شرح مفصل واقعه و متن سخنرانى حضرت براى مردم بيان شود. مطالعه و نگهدارى يك نسخه از خطبه غدير در خانهها، به عنوان گامى كوچك در راه تبليغ پيامِ غدير بر همه ما لازم است. اين انجام وظيفه، اطاعت از دستور اكيد پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و تجديد بيعت با صاحبان ولايت مطلقه الهيه، پيامبر و اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و ائمه معصومين: خواهد بود.
منبع: ghadirishavim.ir